نفس
نفس بکش
می خواهم جهنم را تجربه کنم
آن قدرها هم جای بدی نیست
شعله هایش نفس های توست
مارهایش بوسه های من
خارهایش خنده های تو
از من گذشته است
به اصولی پایبند باشم
در کشور من
قانونی وجود ندارد
بهشتی وجود ندارد
شراب ترین انگور را نوشیده ام
شیرین ترین گیلاس ها را چشیده ام
حوریان عروسکی را نیز در خواب دیده ام
از من گذشته است
شعرم حرف های خوب بزند
مواظب باشد
باادب باشد
شعر باشد
بگذار بگویم
وقتی گونه های تو را لمس می کنم
به گناه می اندیشم
دست های تو را که می گیرم،مست می شوم
تو را که می بینم
عریان می بینم
به من اعتماد نکن
به دکمه هایت اعتماد نکن
دکمه ها بی وفایند
شانه ها بی وفایند
شاعران بی وفاترند
این قانون است
من تو را سر می کشم
تو مرا سر می بری
من زیبایی تو را غارت می کنم
تو جوانی مرا می دزدی
نفس
عمیق تر نفس بکش
الیاس علوی
No comments:
Post a Comment